رمزگشایی از پروژه بارورسازی
در میانه یکی از خشکترین دهههای تاریخ ایران، دولت با وعده “برنامه گسترده” برای بارورسازی ابرها، امیدی تازه برای مقابله با کمآبی ایجاد کرده است. اما کارشناسان برجسته هواشناسی با آمارهای قاطع این رویا را به چالش میکشند: حتی در خوشبینانهترین حالت، این تکنیک تنها ۱۰ درصد بارش را افزایش میدهد، در حالی که کشور با کاهش ۳۰ تا ۴۰ درصدی بارش به دلیل خشکسالی مواجه است. این شکاف عمیق، این پرسش اساسی را مطرح میکند: آیا بارورسازی ابرها یک راهکار علمی است یا یک مُسکّن پرهزینه برای فرار از بحران واقعی مدیریت آب؟

وعده دولت برای مشاهده آثار بارورسازی ابرها در پاییز، بار دیگر بحثهای داغی را میان موافقان و مخالفان این طرح به راه انداخته است. با این حال، شواهد علمی و نظرات کارشناسی، کفه ترازو را به شدت به سمت مخالفان سنگین میکند.
۱. چالش اثبات علمی: آیا واقعاً باران بیشتری میبارد؟
برخلاف ادعای وزارت نیرو مبنی بر افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی بارش، متخصصان برجسته این حوزه با دیده تردید به موضوع مینگرند:
- اثرگذاری ناچیز: صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیشبینی، تأکید میکند: “هیچ جایی در دنیا نتوانسته مشکل خشکسالی خود را توسط بارورسازی ابرها حل کند.” او معتقد است این روش تنها در مقیاسی بسیار محدود (مثلاً بر روی یک سد خاص) میتواند تأثیر جزئی داشته باشد.
- دشواری در اثبات: احد وظیفه، مسئول مرکز ملی پایش خشکسالی، مشکل اساسی را “دشواری در اثبات تأثیر واقعی” این عملیات میداند. به گفته او، نمیتوان با قاطعیت علمی مشخص کرد که بارش حاصل، نتیجه مستقیم بارورسازی بوده یا به صورت طبیعی رخ میداده است.
- وابستگی به شرایط جوی: نیما فرید مجتهدی، متخصص آب و هواشناسی، توضیح میدهد که این تکنیک تنها در صورت وجود “ابرهای ناپایدار و هوای مرطوب” (شرایطی که در فلات مرکزی ایران کمیاب است) جواب میدهد و اثر آن حداکثر ۱۰ درصد و در گسترهای کوچک خواهد بود.
۲. مشکل اصلی در زمین است، نه در آسمان
منتقدان معتقدند تمرکز بر بارورسازی، نوعی آدرس غلط دادن و فرار از پرداختن به مشکلات ساختاری و ریشهای بحران آب در کشور است.
- هدررفت گسترده آب موجود: ایران سالانه حدود ۲۵۰ میلیارد مترمکعب بارندگی دارد، اما بخش عمدهای از آن به دلیل تبخیر بالا، سدسازیهای بیرویه و برداشتهای غیرمجاز از بین میرود.
- نبود زیرساختهای حیاتی: مثال استان سیستانوبلوچستان گویای همهچیز است. در این استان، حتی بارانهای موسمی طبیعی نیز به دلیل نبود سدهای کوچک، آببندها و شبکههای جمعآوری، به سیلاب تبدیل شده و به دریا میریزند. در چنین شرایطی، افزایش ۱۰ درصدی بارش چه سودی خواهد داشت اگر زیرساخت مهار آن وجود نداشته باشد؟
- فرسودگی شبکهها: بخش قابل توجهی از آب تصفیهشده نیز در شبکههای فرسوده شهری و روستایی هدر میرود.
در واقع، کارشناسان معتقدند به جای “مدیریت جو”، دولت باید بر مدیریت منابع آبی موجود، اصلاح الگوی مصرف (بهویژه در کشاورزی) و نوسازی زیرساختها تمرکز کند.
تحلیل خبر: پیامدهای این سیاست برای شما
تمرکز بیش از حد بر پروژهای با نتایج نامعلوم مانند بارورسازی ابرها، پیامدهای مستقیم و غیرمستقیمی برای شهروندان دارد:
- اتلاف منابع مالی: اجرای پروژههای بارورسازی نیازمند هواپیماهای مخصوص، مواد شیمیایی و تجهیزات راداری پرهزینه است. اختصاص بودجههای کلان به این طرح، به معنای نادیده گرفتن اولویتهای حیاتیتری مانند ترمیم شبکههای فرسوده آب، ساخت آببندهای محلی یا آموزش کشاورزان برای بهینهسازی مصرف است؛ اقداماتی که تأثیر اثباتشده و پایدارتری دارند.
- ایجاد امید کاذب و تعویق راهحلهای واقعی: تبلیغ بارورسازی به عنوان یک “راهکار”، این تصور غلط را در جامعه و حتی در میان برخی مدیران ایجاد میکند که یک راه حل جادویی و سریع برای خشکسالی وجود دارد. این امید کاذب، فشار عمومی برای اجرای اصلاحات سخت اما ضروری در حوزه مدیریت آب را کاهش میدهد و بحران را به آینده موکول میکند.
- بیتوجهی به ریشه بحران: مادامی که تمرکز سیاستگذاران بر “تولید آب از آسمان” باشد، ریشههای اصلی بحران یعنی الگوی مصرف ناپایدار، ناکارآمدی در بخش کشاورزی و هدررفت عظیم آب نادیده گرفته میشوند. این یعنی شما به عنوان شهروند، همچنان در معرض خطر جیرهبندی آب، کاهش کیفیت آب شرب و افزایش هزینههای مربوط به آن خواهید بود.
نتیجهگیری
بارورسازی ابرها در بهترین حالت یک ابزار تحقیقاتی محدود است، نه یک استراتژی ملی برای مقابله با خشکسالی. اصرار بر آن، بیش از آنکه کمکی به حل بحران آب کند، به مثابه یک “مدیریت نمادین” عمل کرده و منابع و توجه را از مسیر اصلاحات واقعی و پایدار منحرف میسازد.