پادزهر طلاق در ایران کشف شد
در میانه بحرانهای اقتصادی، افزایش سرسامآور هزینههای زندگی و آمارهای نگرانکننده از رشد طلاق در جامعه، یک آمار قابل تأمل و امیدبخش از دل دانشگاهها منتشر شده است.

حجتالاسلام سعید کرمی، معاون فرهنگی و سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، اعلام کرد که بررسیها نشان میدهد آمار طلاق در ازدواجهای دانشجویی تا یک ششم کمتر از میانگین جامعه است.
این خبر کوتاه، فراتر از یک آمار ساده، یک پدیده مهم اجتماعی و اقتصادی را آشکار میکند: الگویی از ازدواج که به نظر میرسد در برابر طوفان مشکلات اقتصادی و فرهنگی مقاومت بیشتری از خود نشان میدهد. اما سوال کلیدی اینجاست: در شرایطی که بسیاری از جوانان به دلیل مشکلات مالی، ازدواج را به تعویق میاندازند یا از آن هراس دارند، راز پایداری و موفقیت ازدواجهای دانشجویی چیست؟
شکستن تابوی “اول خانه و ماشین، بعد ازدواج”
به نظر میرسد مهمترین دلیل موفقیت این ازدواجها، بازگشت به یک اصل فراموششده است: اولویت دادن به “همراه” به جای “امکانات”. زوجهای دانشجو معمولاً زندگی مشترک خود را با حداقل امکانات، در خوابگاههای دانشجویی یا خانههای استیجاری کوچک آغاز میکنند. آنها به جای تمرکز بر تجملات، خرید جهیزیههای سنگین و برگزاری مراسم پرهزینه که فشاری کمرشکن بر دوش خانوادهها و خودشان وارد میکند، بر ساختن یک زندگی مشترک و رشد همزمان با یکدیگر تمرکز دارند.
این سادگی در شروع، به طور مستقیم دو چالش بزرگ اقتصادی را دور میزند:
۱. هزینههای اولیه ازدواج: این زوجها از زیر بار وامهای سنگین برای مراسم و تهیه مسکن تا حد زیادی رها هستند.
۲. توقعات مالی: از آنجایی که هر دو طرف در حال تحصیل و در ابتدای مسیر شغلی خود هستند، انتظارات واقعبینانهتری از یکدیگر دارند و فشار روانی ناشی از ناتوانی در تأمین خواستههای مالی کاهش مییابد.
نقش نهادهای حمایتی؛ یک الگوی اقتصادی-اجتماعی
بخش دیگری از موفقیت این الگو، به حمایتهای نهادی بازمیگردد. نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها و وزارت علوم، با برگزاری کارگاههای آموزشی مهارتهای زندگی، ارائه مشاورههای تخصصی و حتی تأمین بخشی از نیازهای اولیه مانند سفرهای زیارتی (مانند طرح “همسفر تا بهشت”)، یک چتر حمایتی برای این زوجهای جوان ایجاد میکنند. این حمایتها که هزینهی به مراتب کمتری نسبت به خسارتهای اجتماعی و اقتصادی طلاق دارد، به عنوان یک سرمایهگذاری هوشمندانه برای تقویت بنیان خانواده عمل میکند.
این آمار نشان میدهد که شاید راهکار مقابله با بحران طلاق و تشویق جوانان به ازدواج، لزوماً تزریق پول و وامهای کلان نباشد، بلکه ترویج الگوی “ازدواج آسان” و مبتنی بر درک متقابل است. ازدواج دانشجویی ثابت کرده است که وقتی دو نفر با سطح تحصیلات و فرهنگ نزدیک به هم، زندگی را از پله صفر و با تکیه بر یکدیگر آغاز میکنند، میتوانند پایههایی چنان مستحکم بسازند که حتی سونامی مشکلات اقتصادی نیز توانایی تخریب آن را نداشته باشد. این پدیده، یک درس بزرگ برای سیاستگذاران فرهنگی و اقتصادی کشور است که شاید پادزهر بحران خانواده، سادهتر و کمهزینهتر از آن چیزی باشد که تصور میشود.