اقتصاد را حرفه ای بخوانید
لوگو
کد خبر: ۲۷۹

تراژدی پشت ۹۶۹۲ تماس/ پیرمرد همدانی یک مزاحم است؟

خبر کوتاه و در نگاه اول عجیب است: یک پیرمرد کهنسال در همدان، رکورددار مزاحمت برای اورژانس شده و به همراه ۳۱ نفر دیگر به مراجع قضایی معرفی شده است. عدد تکان‌دهنده ۹۶۹۲ تماس مزاحمتی در یک استان، خطری جدی برای جان شهروندانی است که در لحظات بحرانی نیازمند کمک هستند. اما پشت این آمار خشک و این “مزاحمت” به ظاهر ساده، یک تراژدی عمیق انسانی و یک بحران اجتماعی پنهان شده است. این داستان، بیش از آنکه پرونده‌ای برای دادگاه باشد، فریاد خاموش و استیصال‌آمیز نسلی است که در انزوای مدرنیته فراموش شده است.

تراژدی پشت ۹۶۹۲ تماس/ پیرمرد همدانی یک مزاحم است؟
تبلیغات

اصرار یک مرد کهنسال بر تماس‌های مکرر، آن هم با وجود تذکرها و تهدید به برخورد قضایی، نمی‌تواند صرفاً از روی “آزار” یا “شیطنت” باشد. چنین رفتاری در روانشناسی، نشانه‌ای از یک نیاز عمیق و برآورده نشده است. این پیرمرد، به احتمال قریب به یقین، از بحران حاد تنهایی و انزوای اجتماعی رنج می‌برد. در دنیایی که شاید فرزندان و خویشاوندان دور هستند، همسر فوت کرده و ارتباطات همسایگی تضعیف شده، اپراتور اورژانس به یک شخصیت کلیدی در زندگی او تبدیل می‌شود: تنها فردی که “موظف” است به تماس او پاسخ دهد.

برای این مرد، خط ۱۱۵ دیگر یک مرکز فوریت‌های پزشکی نیست؛ بلکه یک “مرکز فوریت‌های ارتباطی” است. آن “الو، اورژانس بفرمایید” از آن سوی خط، شاید تنها صدای انسانی و تنها کلام محبت‌آمیزی باشد که او در طول یک روز یا هفته می‌شنود. او با اشغال کردن خط، به اشتباه‌ترین و مخرب‌ترین شکل ممکن، در حال فریاد زدن یک نیاز بنیادین انسانی است: “من وجود دارم، من را ببینید، با من صحبت کنید.”

اورژانس، آینه بحران حمایت اجتماعی

این پیرمرد و ۳۱ مزاحم دیگر، تنها نوک کوه یخ یک معضل بزرگ اجتماعی هستند. این پدیده، زنگ خطری بلند و واضح برای سیستم حمایت اجتماعی ماست. این نشان می‌دهد که ساختارهای سنتی حمایت از سالمندان، مانند خانواده گسترده و روابط محله‌محور، در حال فروپاشی است و ساختارهای مدرن جایگزین (مانند مراکز روزانه فعال برای سالمندان، خطوط تلفن ویژه مشاوره و هم‌صحبتی، یا برنامه‌های بازدید داوطلبانه) یا وجود ندارند یا به شدت ناکافی هستند.

وقتی یک جامعه، سالمندان خود را در آپارتمان‌های سرد و ساکت به حال خود رها می‌کند، نباید تعجب کرد که آن‌ها برای رفع نیازهای اولیه روانی خود به ابزارهای نامناسبی چون تماس با اورژانس، پلیس یا آتش‌نشانی روی بیاورند. این تماس‌ها، در واقع شاخصی از شکست جامعه در فراهم آوردن حداقل “امنیت عاطفی” برای شهروندان سالمند خود است.

از برخورد قضایی تا راهکار انسانی: دادگاه یا بهزیستی؟

معرفی این پیرمرد به مراجع قضایی، یک شمشیر دولبه است. از یک سو، برای حفظ کارایی و امنیت خطوط نجات‌بخش اورژانس، اقدامی ضروری به نظر می‌رسد. اما از سوی دیگر، این یک راه‌حل سطحی و غیرانسانی برای یک مشکل عمیق است. مجازات کردن این مرد—خواه جریمه نقدی باشد یا اقدامات دیگر—نه تنها مشکل ریشه‌ای او یعنی “تنهایی” را حل نمی‌کند، بلکه ممکن است او را بیش از پیش به انزوا و ناامیدی بکشاند.

راه حل واقعی، نه در راهروهای دادگاه، که در دفاتر مددکاران اجتماعی و سازمان‌های حمایتی مانند بهزیستی نهفته است. این پرونده‌ها بیش از آنکه “جنایی” باشند، “اجتماعی” و “بهداشتی” (در حوزه سلامت روان) هستند. به جای ارجاع به دادگاه، این افراد باید شناسایی شده و به مراکز مشاوره، تیم‌های مددکاری و سیستم‌های حمایتی متصل شوند. این “مزاحم تلفنی”، در واقع یک بیمار تنهاست که به جای مجازات، نیازمند درمان، هم‌صحبتی و توجه است. داستان او هشداری است به همه ما: قبل از آنکه برای سالمندان تنها، شماره پرونده قضایی تشکیل دهیم، برایشان یک شماره تماس دوستانه و یک گوش شنوا فراهم کنیم.

 

منبع : چند ثانیه
تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
پربازدیدترین اخبار