یک خبر بد/ سراب طالقان، عطش تهران را بیشتر کرد
در سرزمینی که شکوه تمدنهایش بر شانههای مهندسی دقیق آب و قناتها بنا شده بود، امروز به نقطهای رسیدهایم که به جای مدیریت علمی منابع، «رویا» به مردم فروخته میشود. در حالی که بحران «ناترازی آب» به عنوان مهمترین و شاید مرگبارترین چالش کشور، گلوی اقتصاد و حیات اجتماعی را میفشارد، جدیدترین پرده از نمایش رویافروشی، با نام پروژه انتقال آب سد طالقان به تهران، به یک تراژدی مدیریتی و یک سوال بزرگ ملی تبدیل شده است؛ آن همه وعده و وعید پس چه شد؟
به نظر میرسد زنجیرهای از راهحلهای خیالی و پرهزینه به استراتژی اصلی مقابله با خشکسالی بدل شده است. روزی با وعده انتقال آب دریا و شیرینسازی آن با تکنولوژیهای فضایی، بودجههای کلان طلب میکردند، روز دیگر افسانه آبهای ژرف و رودخانههای زیرزمینی که از هندوکش سرچشمه میگیرند را روایت میکردند و حالا، واپسین شاهکار این نمایش، پروژه انتقال آب از سد طالقان بوده است. پروژهای که بارها در تریبونهای رسمی با قاطعیت از پیشرفت آن سخن گفته شد و به عنوان نوشدارویی برای عطش پایتخت معرفی میشد، اما اکنون زمزمههای هولناکی به گوش میرسد که کل این طرح از ابتدا هم عملی نبوده است!
لولهها به کجا رسیدند؟
سوال اصلی که امروز افکار عمومی و کارشناسان را به شدت درگیر کرده این است: اگر این پروژه غیرعملی بود، چرا بارها به صراحت اعلام شد که در حال اجراست؟ آن مطالعات، طراحیها و پروژههای «ناندار» که برای این «شعار آبدار» تعریف شده بود، توسط چه کسانی ارائه و تایید شد؟ آیا این وعدهها صرفاً پوششی برای تصویب بودجههای کلان و آرام کردن موقتی افکار عمومی نگران بود؟ اکنون که گفته میشود این کار از اساس امکانپذیر نبوده، تکلیف لولهکشیهای انجام شده و هزینههای میلیاردی که از بیتالمال صرف شده چه میشود؟ این سکوت سنگین در برابر یک شکست مدیریتی آشکار، تنها بحران بیآبی را عمیقتر و بیاعتمادی را فراگیرتر میکند. دستگاههای نظارتی و بازرسی کشور باید به این پرونده ورود کرده و مؤاخذه کنند که چه کسانی و با چه هدفی، رویای آب طالقان را به پایتختنشینان فروختند و امروز حتی حاضر به پاسخگویی درباره این سراب پرهزینه نیستند.