آژیر قرمز برای سفره ایرانی/ هزینه زنده ماندن از ۱۳ میلیون تومان گذشت
جدیدترین برآوردهای علمی از هزینه سبد معیشت، یک شوک سهمگین به اقتصاد خانوارها وارد کرده و پرده از واقعیتی تلخ برداشته است: هیولای تورم در سبد خرید مردم، بسیار وحشیتر از آمارهای رسمی اعلامی است. بر اساس محاسبات دقیق مبتنی بر دادههای مرکز آمار، یک خانواده ایرانی در مهرماه ۱۴۰۴ برای تأمین «حداقل نیازهای خوراکی» خود به درآمدی نزدیک به ۱۳ میلیون تومان نیاز داشته است؛ رقمی که نشاندهنده یک جهش ۶۹ درصدی نسبت به سال گذشته است و عملاً تورم رسمی ۴۹ درصدی را به چالش میکشد.
این آمار تکاندهنده حاصل جمع هزینههای حداقلی برای زنده ماندن است. محاسبات نشان میدهد هر فرد ایرانی برای تأمین نیازهای پایه غذایی خود ماهانه با این اعداد روبروست:
- نبرد برای پروتئین: ۱,۱۰۸,۰۰۰ تومان فقط برای تأمین حداقل گوشت، مرغ و تخممرغ.
- بحران لبنیات: ۱,۱۵۵,۰۰۰ تومان برای خرید حداقلی شیر، ماست، پنیر و کره.
- میوه، یک کالای لوکس: ۶۵۸,۰۰۰ تومان هزینه برای مصرف حداقلی میوههایی مانند سیب و پرتقال.
- اقلام پایه: ۱,۲۴۰,۰۰۰ تومان برای نان، برنج، حبوبات و قند و شکر.
مجموع این ارقام، هزینه سبد خوراکی هر ایرانی را به عدد باورنکردنی ۴ میلیون و ۱۶۱ هزار تومان در ماه میرساند.
از هزینه فردی تا زلزله در سبد خانوار: تورم واقعی کجاست؟
وقتی این هزینه فردی را برای یک خانوار متوسط ۳.۱ نفره محاسبه میکنیم، به رقم فاجعهبار ۱۲ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان میرسیم. این عدد تنها هزینه «خوراک» است و شامل هزینههای مسکن، پوشاک، حملونقل و درمان نمیشود.
نکته ویرانگر ماجرا اینجاست: هزینه همین سبد حداقلی، تنها در یک ماه (از شهریور تا مهر) ۵.۷ درصد و در یک سال ۶۸.۷ درصد رشد کرده است. این در حالی است که مرکز آمار تورم نقطهبهنقطه رسمی را ۴۹ درصد اعلام کرده بود. این شکاف ۲۰ درصدی نشان میدهد که فشار گرانی بر کالاهای اساسی و حیاتی، به مراتب سنگینتر از متوسط تورم در کل اقتصاد است و این یعنی اقشار کمدرآمد و فرودست، زیر ضربات مهلکتری قرار گرفتهاند.
این اعداد از کجا آمدهاند؟
این محاسبات بر اساس دادههای رسمی قیمتگذاری مرکز آمار ایران و با استفاده از الگوی علمی «سبد غذایی بهینه» که توسط انستیتو تحقیقات تغذیه کشور طراحی شده، انجام گرفته است. این سبد، حداقل نیازهای یک فرد برای جلوگیری از سوءتغذیه را مشخص میکند. گزارش اخیر به وضوح نشان میدهد که دسترسی به همین الگوی حداقلی نیز برای بخش بزرگی از جامعه به یک چالش بزرگ و طاقتفرسا تبدیل شده است.